• مهتاب است٬ مهتابی ملایم و نرم.
  • شب آرامشی نجیب دارد٬ گویی بدی و زشتی را جواب گفته است.
  • نه انگار که در چنین شبی می شد خنجری در قلب عاشقی فرونشانده شود.
  • نه انگار که در چنین شبی می شد انگشتان بلند و خشمگینی گلوی مردی را بفشارند.
  • نه انگار که گرگی دل دریدن میشی داشت.
  • هر چه بیزاری بود در غروب دفن شده بود.
  • مثل خواب٬ مثل خیال٬ مثل اندیشه های زیبا و روشن. مثل پندار رقص ملایم دخترانی در جامه های سپید٬ مثل رویای یک زندگانی عاشقانه. مثل تبلور اشک.
  • از آنگونه که انسان بی تاب می شود. می گرید. می گرید. گریستن. جوشش شوق!

                                           آه که امشب چه زیبا بود....